زیباترین مطالب عاشقانه ورومانتیک

يه عاشق غمگين ، در حسرت شبهای بي ستاره ام 
سخت دلتنگم ، سخت بيقرار و بی تابم ...
كجاست شانه های گرم و مهربانت ، تا گريه كنم ؟
كجاست آن لبخندهای عاشقانه ات تا باز هم ديوانه شوم ؟
چرا ديگر درد دلی برای گفتن نداری ؟ 
چرا اشكهايت را از من پنهان مي كنی و حرفی برای گفتن نداری ؟
چرا قلب عاشقم را در انتظار چشمانت می سوزانی ؟ 
آنقدر دلتنگ چشمانت هستم كه نمی توانم
آنقدر بيقرارم كه هيچ اتفاقی ، دل غمگينم را شاد نمی كند
برای گريستن ، شانه هايت را كم دارم 
شانه هاييی كه بارها و بارها در خواب و خيال ،
برايی عاشقی ، نگاههای زيبايت را كم دارم
تـمــام ِ دنـیــا را لـمـس خـواهـم کـرد
نگاههايی كه تنها دليل زندگی و عشقم شد..
چرا ديگر برای غصه ها ، اشكها و دلتنگی هايم جوابی نداری ؟
شب دراز است و من هنوز هم در انتظار نسيم صبح سپيد مانده ام
ای دل عاشق و بيقرار من ! صبر كن...
صبر کن شايد نسيم ، خبری از عشق برايت بياورد..
ای دل بساز ! شايد قاصدك خبری از يار آورد...
عشق تو ، توی وجودم ، عشق تو ، گرمی شب هام
مثل یک راز نگفته ، شعله می کشه رو لب هام
نقش تو ، زیباییه ، یک شب آفتابیه
تو رو نفس کشیدن ، انکار بی تابیه
مثل خورشید در برم ، تنم رو شعله ور کن
رویای هر شبم رو ، با یک بوسه معتبر کن
عشق تو ، توی وجودم ، عشق تو ، گرمی شب هام
مثل یک راز نگفته ، شعله می کشه رو لب هام
عشق تو ، توی وجودم ، عشق تو ، گرمی شب هام
مثل یک راز نگفته ، شعله می کشه رو لب هام


بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
درحسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشواربود مردن و روی تو ندیدن
بگذار بدلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ 
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم 
بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب 
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم 
می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگر باره بمیرم
تا بوده ام ای دوست وفادار تو هستم
بگذار بدانگونه وفادار بمیرم

خنده ام میگیرد…
از اینکه…
هنوز بهت فکر میکنم…
خدایا کمکم کن…
خسته شده ام…
وقتی مال من نیست…
چرا تو فکرمه…!!!
زندگی شاید…
زیر آسمان آبی ترانه ای باشد به گناه آلوده…
ریسمانی باشد که مردی خود را از شاخه ای می اویزد…
افروختن سیگاری باشد،در فاصله ی رخوتناک دو هم آغوشی…
اندوه جان دادن خاطرات با تو بودن باشد….


























