دلتنگ تر از همیشه                     

عاشقانه ورومانتیک ترین مطالب روز

سکوت تنهایی...




+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:18 توسط حمید سعیدپور  | 
<<به نام خدای عاشقا>>


روزگارم بد نیست
غم كم میخورم
كم كه نه
هر روز كمكم میخورم
عشق از من دورو
پایم لنگ بود
قیمتش بسیار
دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پایم
خسته بود
شیشه گر افتاد
هر دو دستم بسته بود
چند روز یست
كه حالم بد نیست
حال ما از این و آن
پرسید نیست
گاه بر زمین زل میزنم
گاه بر حافظ تفعل میزنم
حافظ فرزانه دل فالم را گرفت
یك غزل آمدوحالم را گرفت
مازیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود
آنچه ماپنداشتیم
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
می پوشانم
دلتـنگی ام را
با بستری از کلمات
اما باز کسی در دلم
" تــــــو "
را صــدا می زنـــد ...
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
شبی پرسیدمش
با بی قراری
که به غیر من
کسی را دوست داری
به چشمانش
اشک شد
از شرم جاری
میان گریه هایش
گفت : اری
_ _ _ __ _ _ _ _ _ _
خداحافظ
برای توچه اسان بود
ولی قلب من
ازاین واژه لرزان بود
خداحافظ
برای تورهایی داشت
برای من
غم تلخ جدایی داشت
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
پرنده جان کجا پرواز کردی
کجا بال و پرت را باز کردی
چو دیدی بال پروازم شکسته
پریدی و سفر آغاز کردی
بگو با کی کجا مأوا گرفتی
بگو در خانه کی جای گرفتی
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
گفتم اگر خدا خداست
يه روز به حرفم ميرسي
یـه روز مي آد
دل خـودت بـشـه
گـرفـتــار كسي
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
آمد و قلب مرا دزدید
و رفت
بی قراری های من را دید و رفت
او گمان می کرد من دیوانه ام
بر من و احساس من خندید
و رفت
غنچه های عشق را از خاک جان
با تمام بی وفایی چید و رفت
دل به او بستم ولی افسوس
اوحال و روزم را کمی فهمید
و رفت
باورم شد رفتنش اما عجیب
بعد از او ایمان من لرزید و رفت
خواستم برگردم
و عاشق شوم
عشق هم دیگر زمن ترسید
و رفت ....
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

درونم را کشته ام
که بوی خیانت می دهد
دیگر نباید از او یادی باشد
بوی خیانت می دهد
چشمانم را سوزانده ام که نبیندش
لبهایم را بریده ام
که نبوسدش
وجودم پر از خشم است
و کینه
بوی خیانت می دهد
می رسد بر من
گلهای رازقی را از یاد برده ام
ستاره های نشان کرده ر
ا از یاد برده ام
که بوی خیانت.....
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
لــعـنــتــی ... باشـــــه !
مـن بـــه تــــو نـميــــــام ،
امــا تـــــــو بـه خــودت بـيـــا!!
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
آه ای صبا
بوی پیراهن یوسف را نیاور
از بوی گرگ متنفرم. ...
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
ما و مجنون درس عشق
از یک ادیب آموختیم
او به ظاهر گشت
عاشق ما به معنا سوختیم
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه
شب های سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم از خدا هم
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
دلم گم کرده راهش را
و چشمانم نگاهش را
شبیه آسمانی که
شبی گم کرده ماهش را
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
كسی غیر از تو نمونده
اگه حتی دیگه نیستی
همه جا بوی تو جاری
خودت اما دیگه نیستی
نیستی اما مونده اسمت
توی غربت شبونه
میون رنگین كمونه
خاطرات عاشقونه
آخرین ستاره بودی
تو شب دلواپسی هام
خواستنت پناه من بود
تو شبای بی كسی هام
لحظه هر لحظه پس از تو
شب و گریه در كمینه
تو دیگه بر نمی گردی
آخر قصه همینه...
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _

خواهم که در این
غمکده آرام بمیرم
گمنام سفر کردم
و گمنام بمیرم
خواهم زخدایم به دلخواه بمیرم
یعنی که تو را بینم
و آنگاه بمیرم
  • خانه
  • پروفایل مدیر وبلاگ
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
نوشته‌های پیشین
  • اسفند ۱۳۹۱
  • بهمن ۱۳۹۱
  • دی ۱۳۹۱
  • مرداد ۱۳۹۱
آرشیو موضوعی
  • ساحل عشق
  • زیبا ترین مطالب عاشقانه
  • رویای خیس
  • جملات عاشقانه
پیوندها
  • کلبه عشق
  • تاراج عشق
  • دختری از جنس زمستان
  • دلتنگی همیشه
  • کلبه عشق
BLOGFA.COM